دوباره عبورم بیوفته، اگه صحنه ی قتله گاهت
مرا می کُشه ای برادر، تمنّای آخر نگاهت
دوباره ببینم عدو زد، سرِ نیزه آن راسِ ماهت
دوباره مرا التماسِ، غمِ یوسفِ قعرِ چاهت
کجایی برادر، که بر گشته زینب
ببینی چطور در به در گشته زینب (2)
برادر، امان از شام، امان از شام، امان از شام
امان از، غمِ ایام، غمِ ایام، غمِ ایام
کجایی رفیقِ بیابون، کجایی که قلبم شده خون
دوباره منو خاطراتِ، به جولانِ کوه و بیابون
دوباره غمِ آتشین ات، زده شعله بر چرخِ گردون
منو سینه ی زار و حیرون، لبِ خشک و سوزان و بریون
گرفتارِ این دشت و هامون، وداعِ بدنهای گلگون
کجایی برادر، که بر گشته زینب
ببینی چطور در به در گشته زینب (2)
برادر، امان از شام، امان از شام، امان از شام
امان از، غمِ ایام، غمِ ایام، غمِ ایام
کجایی تنِ بی سرِ من، گلِ لاله ی مادرِ من
تو ای سایه ی رو سرِ من، هم آغوشِ پیغمبرِ من
کجایی علی اکبر من، گل پرپر ای اصغرِ من
تو عباس آب آورِ من، عون و قاسم و جعفرِ من
کجایی برادر که بر گشته زینب
ببینی چطور در به در گشته زینب (2)
برادر، امان از شام، امان از شام، امان از شام
امان از، غمِ ایام، غم ایام، غمِ ایام
شدم غرقِ دریای مشکل، زدم سر بر این چوبِ محمل
چهِل شب چهِل کوچِ منزل، چگونه ز تو کنده ام دل
من و با سرت پیش قاتل، به تشتِ طلا در مقابل
ببین مرهمِ زخم خواهر، که در گِل چه بنشسته محمل
کجایی برادر که بر گشته زینب
ببینی چطور در به در گشته زینب (2)
برادر، امان از شام، امان از شام، امان از شام
کبوده، همه اعضام، امان از شام، امان از شام
شاعر : هستی محرابی
- شنبه
- 11
- آذر
- 1396
- ساعت
- 10:56
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
هستی محرابی
ارسال دیدگاه