هر که خواهد بشنود آوارِ نی
سینه را محرم کند با رازِ نی
می نشیند با غمِ دیرینه اش
آشنا باشد به سوز و سازِ نی
پس بیا در محفلِ راز و غزل
یک دمی با سینه شو دمسازِ نی
با صدای عاشقان هم ناله شو
تا شَوی پُر از صدایِ نازِ نی
روح از زندان تن آسوده کن
چون که باشد دیدنی پروازِ نی
آنچه دیدم قصه ی جانسوز بود
آتش دل بود از آغازِ نی
نی همان نا گفتنی هایِ دل است
سوزِ دل می ریزد از آوازِ نی !
شاعر : هستی محرابی
- یکشنبه
- 12
- آذر
- 1396
- ساعت
- 8:3
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
هستی محرابی
ارسال دیدگاه