ساقیا لبریز کن جامِ مرا
تا کنی شیرین لب و کامِ مرا
کاشکی امشب پُر از نوشم کنی
بی قرار و مست و مدهوشم کنی
تا زنم پَر در حریمِ کوی عشق
تا ببینم جلوه ای از روی عشق
تا کنم در خرمنِ نورت طواف
بعدِ آن گردم سفیرِ کوی قاف
ساقیا پیمانه ات جان را بس است
هر که نوشد تا ابد آن را بس است
دعوتم کن تا که از خوبان شوم
در حریمِ قربِ تو مهمان شوم
سر گذارم بر درِ پیمانِ تو
از تو گویم جان کنم قربانِ تو!
شاعر : هستی محرابی
- سه شنبه
- 14
- آذر
- 1396
- ساعت
- 5:32
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
هستی محرابی
ارسال دیدگاه