من آن پروانه ام کز یک تلنگر زود میمیرم
به پای شمع ، خاکستر ولی خشنود میمیرم
شده عشقت عجین با زهرِ هجرانت و من راحت
شبی یک بار از این عشقِ زهر آلود میمیرم
رسد روزی که بعد از این همه پستی بلندی ها
به دریایِ نگاهت میرسم چون رود میمیرم
اگر مرگ است شرطِ آزمونِ عشقِ تو ای جان
شهیدم کن وگرنه میشوم مردود ، میمیرم
زِ هر مظلوم آید در سکوتی محض ، این فریاد
خدایا گر نیاید منجیِ موعود میمیرم
نبینم گر بجز زیبایی از فرط مصیبت ها
شبیه عمه ی سادات ، بنت الجود میمیرم
«رئوفی» ، شعله ور گردیده می گرید و می گوید
به شوقِ وصلِ تو ای آسمان چون دود میمیرم
شاعر : حسین رئوفی
- دوشنبه
- 17
- مهر
- 1396
- ساعت
- 8:24
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
حسین رئوفی
ارسال دیدگاه