• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت امام حسن (ع) -( قصه ی غریبیِ تو آقا جون )

801
1

قصه ی غریبیِ تو آقا جون
یه جورایی با همه فرق می کنه
مثلِ دریای پُر از تلاطمه
آدمو تو گردابش غرق می کنه

آه و واویلا حسن، آه و واویلا حسن (2)
میوه ی باغِ علی، لاله ی زهرا حسن (2)

غریبیِ تو فقط همین بسه
تویِ خونَه شَم غریب و بی کسه

کسی که یه دونه محرم نداره
یا که همسر داره همدم نداره

تا که نوشانده به تو
آبی از کوزه ی زهر
دامنت پُر شده از
لخته ی خون و جگر

آه و واویلا حسن، آه و واویلا حسن (2)
بی کس و تنها حسن، همدمِ غمها حسن  (2)

تا که اون زهرِ جفا تو جونت اثر کنه
یکی باید خواهرت زینب و خبر کنه

بره تشت و بیاره، جون تو اومد به لب
تمومِ وجودِ تو داره می سوزه تو تب

اولین تشتِ خون و، خواهرت اینجوری دید
دومین تشت و با سر، تویِ مجلسِ یزید

الهی بشکنه دستانِ عدوت (2)
یه تشتِ سرو یکی خونِ گلوت(2)

آه و واویلا حسن، آه و واویلا حسین (2)
کشته ی زهرِ جفا، کشته ی تیر و سُنین

شاعر : هستی محرابی

  • یکشنبه
  • 19
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 8:56
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران