در بهاری که طبیعت گل فشانی می کند
هر دلِ غمدیده احساسِ جوانی می کند
باغ لبریز از زلالِ مهربانی می شود
بر سرِ هر شاخه مرغی نغمه خوانی می کند
چون وَزد بویِ نسیمِ مهربانی از چمن
چهره ی غمگینِ ما را ارغوانی می کند
ساقیِ مستان کنارِ جوی با جامی به دست
تشنه کامان را چه زیبا میزبانی می کند
جان او پُر می شود از روشنی هایِ بهار
گر کسی احساسِ ضعف و ناتوانی می کند
بلبلِ شیرین سخن بر رویِ گلهایِ چمن
با زبانِ بسته ی ما همزبانی می کند
ای خوش آن کو از جوانی تا به پیری همچنان
در پناهِ حضرتِ حق زندگانی می کند
شاعر : هستی محرابی
- یکشنبه
- 19
- آذر
- 1396
- ساعت
- 9:25
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
هستی محرابی
ارسال دیدگاه