نسيم مغفرت
آمدم يكبار ديگر، باز هم راهم بده
بهرتأثير دعايم شعلة آهم بده
اي كريم آفرينش سائلي درمانده ام
درحريم رحمت وغفران خودراهم بده
آمدم گويم به چاه معصيت افتاده ام
ناجي عالم نجات ازقعراين چاهم بده
بي نسيم مغفرت درخواب غفلت مانده ام
ديده اي بيداروجان وقلب آگاهم بده
دردل شب بسته ام قامت به محراب نماز
يك سحر پروانة سير الي اللهم بده
جذبة عفوت كشانده سوي اين درگه مرا
ازغبار درگه خود عزّت وجاهم بده
چون «وفائي» تاكنم ابراز دردخويش را
درحضورت فرصتي هرجند كوتاهم بده
شاعر:عسگری داداش
- چهارشنبه
- 18
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 10:54
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه