دلِ شوریده
با دلِ سوخته تر ، در نظرت خوب ترم
سر بزیر آمدم و نزد تو محجوب ترم
دردمندانه تر از طولِ تمام عمرم
ناله ات کردم و دیدم که چه محبوب ترم
دوری ام میدهی و داد در آری ز دلم
هرچه محروم ترم نزد تو مطلوب ترم
دلِ شوریده و احوال پریشان دادی
هجر دادی که کند عشقِ تو آشوب ترم
چشم بارانی و مژگان گنه شویْ خوشست
پس عطا کن مژه و چشم گنه روب ترم
خاکِ راهم کن و آنگه بسرم پا بگذار
مگر اینگونه کند پای تو منکوب ترم
رهرُوی ، پیر رهی ، بر سر راهم برسان
ورنه هر لحظه در این بادیه مغضوب ترم
هرچه اشک است ز سوز سحر یار من است
بده ای باد صبا گونۀ مرطوب ترم
به غریبی تو سوگند که غربت خوب است
کنج تبعید به بازار تو مرغوب ترم
هرچه گویند : برو کعبه ، منا ، مروه ، صفا
میکند کرب و بلا از همه مجذوب ترم
- دوشنبه
- 2
- بهمن
- 1396
- ساعت
- 13:50
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه