قنفذ الهی خوش نبینی
از هر چه ظالم بوده تو ظالم ترینی(۲)
از جمع ما بردی گلی را
شد كار بابایم دگر خانه نشینی (۲)
نفرین به تو كردی جفا بر هستِ مادر
با ضربهای بردی رمق از دستِ مادر
زخمی و خسته ـ وای مادرِ ـ وای مادر ـ وای مادر من
پهلو شكسته ـ وای مادرِ ـ وای مادر ـ وای مادر من
در كوچهها كارم جنون شد
از ضربِسیلیچشمِ مادرغرقِخونشد(۲)
دست عدو از بس قوی بود
روپوش مادر از گلِ رویش برون شد(۲)
بهرِ كمك خود را به سویش میكشاندم
پنهان ز بابا چادرش را میتكاندم
زخمی و خسته ـ وای مادرِ ـ وای مادر ـ وای مادر من(۲)
پهلو شكسته ـ وای مادرِ ـ وای مادر ـ وای مادر من(۲)
از شدت آن ضربِ سیلی
رخسارهی من هم پر از شور و شرر شد(۲)
اما بگویم از صدایش
گوش ملائك با صدایش جمله كر شد(۲)
وای من از آن كوچهها و روی نیلی
من هم زمین افتادم از آن ضربِ سیلی
زخمی و خسته ـ وای مادرِ ـ وای مادر ـ وای مادر من(۲)
پهلو شكسته ـ وای مادرِ ـ وای مادر ـ وای مادر من(۲)
- سه شنبه
- 3
- بهمن
- 1396
- ساعت
- 23:15
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه