بانوی قم
هم آفتابی و هم سایه بر سرم داری
یک آسمان کرم و لطف دم به دم داری
تو آیتی ز بهشتی که آمدی ایران
به روی دوش خودت بیرق کرم داری
امامزاده ی موسی بن جعفری اما
برای فاطمه در شهر قم حرم داری
برای بخشش هر چه گناه، ای بانو
به روی نامه ی اعمال ما قلم داری
تو مثل عمه ی سادات بر فراز حرم
به عشق گنبد سلطان خود علم داری
به زیر پای تو گل ریخت قم ولی پیداست
برای روضه ی زینب همیشه غم داری
نه ازدحام حرامی، نه بزم نامحرم
چه قدر دور و برت چشم محترم داری
شراب بود و کباب و رباب هم بود
یزید گفت به مطرب بزن، چه کم داری؟!
- چهارشنبه
- 4
- بهمن
- 1396
- ساعت
- 23:30
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
امیر عظیمی
ارسال دیدگاه