آن روز عاشقانه، یاری برای یاری
میكرد كارِ خانه، یاری برای یاری
با اینكه بانوی دلْ، دل سیر از جهان بود
میخواند این ترانه، یاری برای یاری
در فكر روزهای پایان رسیدهی عمر
میسوخت دانه دانه، یاری برای یاری
كابوسهای كوچه، تفسیر سرخِ سیلی
اشك عصای شانه، یاری برای یاری
در خاطرش رقم خورد، بین كویر كوچه
میخورد تازیانه، یاری برای یاری
وقتی به یادش آمد از آتش و در و دود
میسوخت از زمانه، یاری برای یاری
دیگر نمانده صبری تا صبر او بماند
چون رود شد روانه، یاری برای یاری
در نیمههای تاریك، میبرد مردِ مهتاب
تابوت را شبانه یاری برای یاری
آیا دو قطره شعرم، با بیتهای اشكم
گردد حساب یا نه؟ یاری برای یاری
- پنج شنبه
- 5
- بهمن
- 1396
- ساعت
- 10:4
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه