ز روی زرد علی انتظار می ریزد
ز چشم مانده به راهش قرار می ریزد
دلش به فاطمه و دیده بر اجل بسته
ز چشم دیده و دل احتضار می ریزد
دوباره ضربه ی سنگین، دوباره بستر و زخم
دوباره درد، به خاک مزار می ریزد
وصیتش به حسن آخر جوان مردیست
هنوز از لب حیدر وقار می ریزد
به جان زهرا با قاتلم مدارا کن
ز صبر توست اگر اقتدار می ریزد
ز خوب خلقی تو دشمنم شکست خورد
اگر چه از سخنش انزجار می ریزد
به اشک های پرستار خویش می گریم
که چشم ابری زینب بهار می ریزد
اگر چه غربت من می شود نصیب حسن
به غربت تو حسینم شرار می ریزد
من از مصیبت سخت تو در عجب ماندم
که روی نعش تو چندین سوار می ریزد
محمود ژوليده
- پنج شنبه
- 19
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 14:33
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه