• سه شنبه 4 دی 03

 مجتبی صمدی شهاب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(در بسترم و خسته ام و تاب ندارم )

1607
3

در بسترم و خسته ام و تاب ندارم 

شبها من از آن ضربه در خواب ندارم 

انگار بعید است دگر زنده بمانم 

برگونه به جز گریه و سیلاب ندارم 

 

با بازوی بشکسته قنوتم شده ناقص 

غیر از دل پر آه به محراب ندارم 

از شعله چو شمعی شدم و رو به زوالم 

جز خون که زسینه رَوَدَم آب ندارم 

از روی علی بسکه رخ خویش گرفتم 

خجلت زده ام چهره شاداب ندارم 

در صورت من نقش ز پستی و بلندی ست 

جز روی ورم کرده در این قاب ندارم 

از ضربهء آن دست نشست ابر به رویم 

خاموش شدم هاله مهتاب ندارم 

چندی ست نشُسته م تن و قامت طفلان 

آخر چه کنم دست بدن ساب ندارم 

  • شنبه
  • 7
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 14:17
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران