دوباره چشمام صاحبِ
دُرّ گهرباری شده
قطره به قطره اشک من
رو گونه هام جاری شده
دوباره تو فصل خزون
ابری شده چشمای من
دوباره گریه می کنم
برای مادر حسن...
اون مادری که
بانیِ خلقته
تنها پناهِ
روز قیامته
گرد و غبار درد و غم
نشسته روی شونه ها
دوباره پرچم می زنیم
سر درِ روضه خونه ها
دوباره هیئت می گیریم
واسه غمِ مادرمون
منتقمِ شهیده ایم
تا نفسِ آخرمون
باغِ علی باز
خزون و زرد شده
بازم دل امام زمان
لبریز درد شده
من اومدم نوکری که
برا غم تو مَحرمه
نمیشه باورم بی بی
تو رام دادی بین همه
دوباره دستم و گرفت
مادر و محسن و حسن
گفته بیا با بچه هام
گریه بکن برای من
ممنون لطفِ
مادر زینبم
که نام حیدر
گل کرده رو لبم
نمیره از خیالِ من
که چی گذشت تو کوچه ها
چی شد که هی صدا زدی
مهدی بیا مهدی بیا
بمیره عالمی برات
که زار و نیمه جون شدی
سِنّی نداشتی عاقبت ؛
چی شد که قد کمون شدی
ببین که واست
این دل چه داغونه
به پای دردات
عالمی حیرونه
- پنج شنبه
- 12
- بهمن
- 1396
- ساعت
- 19:43
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
گروه شاعرانه ها سبک
ارسال دیدگاه