گرفتي دست برديوارودستي بركمرزهرا
نگاهت گاهگاهي هست برديوارودرزهرا
نخي ازچادرت راتاكه برمسمارِدَرديدم
مراشِشماهه محسن يادآمددرنظرزهرا
ميانِ كوچه دشمن باغلاف كين توراميزد
شدي بهرعلي دركوچه باجانت سپرزهرا
زِسيلي باعلي حرفي نگفتي ليك فهميدم
درآنجايي كه پوشاندي رُخت آسيمه سرزهرا
شنيدم مرگ ميكردي طلب بِين دعاهايت
كه بودي ازغم هجرپدرخونين جگرزهرا
اگرسوي پدررَفتي مَگوازماجراي خويش
اگرچه مانده ازسيلي بِرُخسارت اثرزهرا
بيابرعاصيِ درمانده لطفي كن كه بايادت
بريزداشك غم ازديده اش باردگرزهرا
نگاهت گاهگاهي هست برديوارودرزهرا
نخي ازچادرت راتاكه برمسمارِدَرديدم
مراشِشماهه محسن يادآمددرنظرزهرا
ميانِ كوچه دشمن باغلاف كين توراميزد
شدي بهرعلي دركوچه باجانت سپرزهرا
زِسيلي باعلي حرفي نگفتي ليك فهميدم
درآنجايي كه پوشاندي رُخت آسيمه سرزهرا
شنيدم مرگ ميكردي طلب بِين دعاهايت
كه بودي ازغم هجرپدرخونين جگرزهرا
اگرسوي پدررَفتي مَگوازماجراي خويش
اگرچه مانده ازسيلي بِرُخسارت اثرزهرا
بيابرعاصيِ درمانده لطفي كن كه بايادت
بريزداشك غم ازديده اش باردگرزهرا
- جمعه
- 13
- بهمن
- 1396
- ساعت
- 20:22
- نوشته شده توسط
- داود تیموری
- شاعر:
-
داود تیموری
ارسال دیدگاه