سبک : راس تو میرود بالای نیزه ها
( غسل و کفن )
باور نمی کنم ای روح و جان من
با دست خود کنم جسم تو را کفن
باور نمی کنم هم آشیانه ام
از خانه میروی بانوی خانه ام
فاطمه جان....
شویم تنی کبود از زیر پیرهن
شد آب غسل تو اشک دو چشم من
ای دل شکسته ام دیدی شکست من
باور نمیکنم رفتی ز دست من
فاطمه جان....
با گریه ی علی میگرید عالمین
نوحه کند حسن بر سر زند حسین
آخر شکسته شد بغض شبانه ام
تابوت تو رسید بر روی شانه ام
فاطمه جان.....
- دوشنبه
- 23
- بهمن
- 1396
- ساعت
- 10:26
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
میثم مومنی نژاد
ارسال دیدگاه