وقتی میام به مشهدت دلم صفا میگیره
کفتر دل میره رو گنبد تو جا میگیره
وقتی به گنبد طلات آقا چشام میافته
اشک میاد از چشمای من دلم جلا میگیره
میام تو صحن رضوی راه میرم ومیخونم
مرغ دلم زمزمه ی رضا رضا میگیره
وقتی که از سقاخونت یه جرعه آب می نوشم
دارو میشه توی رگام، تنم شفا میگیره
وقتی میام سر رو ضریح باصفات میذارم
دلم برا هر آشنا دست به دعا میگیره
قربون اون غذای تو سفره خونت آقاجون
شاد میشه هر زائری که از اون غذا میگیره
لحظه ی سخت من آقا اون لحظه وداعه
وقتی میام برا وداع دلم عزا میگیره
- پنج شنبه
- 26
- بهمن
- 1396
- ساعت
- 13:41
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه