#مرثیه_شهادت_جانسوز_حضرت_زهرا_س
#زبانحال_ حضرت_ علی_ ع_با_سبک_در
#کودکی_شد_قسمت_من_خانه_داری
زهرا نرو بی تو علی بیچاره میشه
در سوگِ نخلستانِ غم آواره میشه
داری وداعی آهسته بر لب
جانِ تو سوزد در آتشِ تب
زهرا برایم نخل و چَه محرم نمیشه
غیرِ تو بر زخمم کسی مرهم نمیشه
بینی غریبم ای مهربانم
بر کی سپارم این کودکانم؟
زهرا تو که از حال و روزِ من گواهی
اینجا مرا بی تو نه یار و نه پناهی
زینب ندارد تابِ فراقت
هر شب بگیرد از من سراغت
آخر علی بی تو چگونه جان بگیرد
گو در کجا پهلو از این طوفان بگیرد؟
داغِ غمِ تو بر من گرانه
دلگیر و خستم از این زمانه
این کوهِ غم از شانه هایم کم نمیشه
این دربِ سوخته که مرا همدم نمیشه
با من بمان تو ای غمگسارم
هِجده خزان و هِجده بهارم
دیدم که جولان رفته ای در آتش و خون
لیلی چه پرپر شد جلوی چشمِ مجنون
چادر ز رویت آتش گرفته
هر تارِ مویت آتش گرفته
کاری ز دستم بر نمی آید عزیزم
تنها ز غمهای تو اشکِ خون بریزم
میبینمت من با دستِ بسته
پشتِ مرا هر آهت شکسته
تنها خوشیِ من در این دنیا تو هستی
خیز و چرا اندر میانِ خون نشستی
طفلان سراغ از مادر بگیرند
خیز و تو را در بستر نبینند
خواهم ز دردِ بی کسیِ خود بمیرم
امّا تو را اینگونه من محزون نبینم
خون میچکد از زخمِ جراحت
از روی تو من دارم خجالت
سجّاده را زینب برای تو گشوده
داری خجالت چون سر و رویت کبوده
از من مپوشان تو روی خود را
زخمِ عمیقِ بازوی خود را
فضه بیا که باغِ یاسم رفته از دست
چشمِ کبودش را دگر بر روی من بست
فضه مبادا زینب ببینه
تنها تمامِ دردم از اینه
.....................................
افتاده آتش بر جانِ کوثر
گلبرگِ قرآن گردیده پرپر
سوزد گلِ من در شعله ی در
کاری نیامد از دستِ من بر !
مظلومه همسر، مظلومه همسر (۲)
#هستی_محرابی
- یکشنبه
- 29
- بهمن
- 1396
- ساعت
- 14:15
- نوشته شده توسط
- هستی محرابی
- شاعر:
-
هستی محرابی
ارسال دیدگاه