• دوشنبه 3 دی 03

 محمدرضا نادعلیان

شعر شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها -(چشم هایت چقدر مضطرب است)

965
1

بادی از جانب خزان آمد
نوبهارم چه سخت پرپر شد
مردک پست با تبر آمد
فصل قتل دل صنوبر شد

میخ، بر سینه اش دخیل نبند
این چه وقت دخیل بستن شد؟
اصلا انگار بی خبر هستی،
آتشی پشت خانه روشن شد؟

بسترت غرق عطر لاله شده
صورتت رنگ یاس ملتهب است
خانه ام باغ گل شده، بس کن
چشم هایت چقدر مضطرب است

من و تو مثل آینه بودیم
تا زمین خورده ای زمین خوردم
از همان روز ، بین آن کوچه
ظاهرا زنده ام ولی مردم

ماه شب های سوت و کور علی
آسمانم فقط تو را دارد
خواهشا سمت صبح سرد نرو
مثل ماه مرا کجا دارد؟

اینقدر بین رفتن و ماندن،
پا به پا کرده ای که آب شدی
حیدرت را ببخش فاطمه جان
تو به عشق علی عذاب شدی

کمرم خم شده ز داغ دلت
سرو حیدر بلند شو دیگر
از چه شرمنده ای عزیز دلم؟
سر خود را بگیر بالاتر

بعد تو آنچه که سفید شود
موی پیشانی حسن باشد
بعد تو آنچه که سیاه شود
روزگار غریب من باشد

  • چهارشنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1396
  • ساعت
  • 10:46
  • نوشته شده توسط
  • محمدرضا نادعلیان

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران