• دوشنبه 3 دی 03


اشعار فاطمیه -(دیده ام آتش دیوار و دری را که مپرس)

402

دیده ام آتش دیوارودری راکه مپرس
دیده ام سوختن بال وپری راکه مپرس

چه بگویم وسط کوچه گلم رفت زدست
با خود آورده ز کوچه خبري را كه مپرس

وارد کوچه كه شد،فاطمه ازغصه خمید
ديد م از فاطمه ام چشم تري را كه مپرس

دست زهرای مرا دروسط کوچه شکست
ديده پرپر زدن بال و پري را كه مپرس

چه نياز است به لشکر،زره ام فاطمه است
دادم از دست دگر،گل  پسري را كه مپرس

قنفذاز راه رسید وبدنت گشت کبود 
بود بر پيكر خونين اثري را كه مپرس

بشکند دست مغیره،که دلم رابشکست
دادم ازدست به کوچه، قمري را كه مپرس

 ازچه اينقدر پر از دلهره ای،فاطمه جان
پيش رو بوده تورایک سفري را كه مپرس

-گرمی خانه ی من،کوچ مکن ازبره من
کو نشان داده به عالم هنري را كه مپرس

زچه(مجنون)نشوم خوب ازاین حالت خود
 دیده ام  سوختن بال وپري را كه مپرس

  • چهارشنبه
  • 10
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 20:53
  • نوشته شده توسط
  • طاهره سادات مدرسی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران