ام بنینم شده ام رهسپار
سوی عدم خسته دل از روزگار
مرگ شود راحتی من زغم
فزت برب گو بشوم رستگار
کرببلا کرد مرا داغدار
داغ عزیزان به دلم بیشمار
ام بنینم که ندارم پسر
بوده ام اندر غمشان بردبار
چار پسر داشته ام پهلوان
لشکر کوچک،همه حیدر تبار
لشکر در خدمت دین خدا
خون خدا را همه همراه ویار
جان همه دادند به راه حسین
بهر شهادت همه بی اختیار
برتر آنها بود عباس من
یکه علمدار در آن کارزار
شاخص ومیزان وفا بود او
دست وسرش کرد به قربان یار
شیر حسینی به مصاف عدو
داد مرا تا به ابد اعتبار
داغ پسرها بودم سخت لیک
بهر حسینم شده ام بیقرار
درغم داغ پسران وحسین
دل شده خون دیده شده اشکبار
هرکه مرا ام بنین خواندم
ناله زنم گریه کنم زار زار
مرگ بیا, طاقت من سر شده
ام بنین گشته ترا دوستدار
مرگ بیا منتظرم تاشوی
دردم اخر تو مرا غمگسار
- سه شنبه
- 8
- اسفند
- 1396
- ساعت
- 20:52
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه