دل نوشته ای .....بخشی از مثنوی....
دلتنگ آن حرم شده ام باز، ای امام
ای مصحف ورق ورق عشق ، السلام
لبریز اشک دیده ی هفت آسمان بود
شبهای جمعه مادر او روضه خوان بود
ای شعر ، رو به محفل ما کن ز غم بخوان
مداح را بگو ، که کمی محتشم بخوان
جان حسین آمده بر لب ، شروع کن
از روضه های حضرت زینب شروع کن
آن لحظه ای که آتش غم بر جگر نهاد
آن لحظه ایکه دست خودش رابه سر نهاد
(پس با زبان پر گله آن بضعه ی بتول
رو در مدینه کرد که یا ایها الرسول
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست...)
- پنج شنبه
- 10
- اسفند
- 1396
- ساعت
- 15:50
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
میثم مومنی نژاد
ارسال دیدگاه