السّلام و عَلَیکَ یا اَباصالح المهدی عج
دل، دلِ من مست و گرفتارِ توست
یکسره در حسرتِ دیدارِ توست
شب که به یادِ تو سحر می کنم
با غمِ هجرانِ تو سر می کنم
خلوتِ سجاده ببینم تو را
دست گشودی به قنوت و دعا
بر لبِ ما ندبه ی جانسوزها
تا بشود امرِ ظهورت روا
من به فدای لبِ شیرینِ تو
منتظرم بشنوم آمینِ تو
سفره ے قلبم ترکِ ساحل است
پرده ای بینِ منو تو حائل است
کی شود این پرده ز رخ بر کنی؟
دیده ی ما را تو منّور کُنی
مُردم از این فاصله و انتظار
کی شود ای ماه! رخت آشکار
این من و این خلوتِ تنهائیم
نیست دگر تابِ شکیبائیم
ای گلِ نرگس نظرے کن به ما
این همه چشمیم به راهت بیا!
الّلهمَ عَجِل لِوَلیکَ الفَرج
#هستی_محرابی
- جمعه
- 11
- اسفند
- 1396
- ساعت
- 10:23
- نوشته شده توسط
- هستی محرابی
- شاعر:
-
هستی محرابی
ارسال دیدگاه