خطاب به مادر سادات به بهانهی جشن میلاد
گره کارِ من اگر واشد
چشمهایم اگر که دریا شد
خیمه گاهم اگر که صحرا شد
ذکر لبهام اگر که لیلا شد
خیمهی عشق در دلم برپاست
همه از لطف حضرت زهراست
نام زهراست ذکر روز وشبم
آمده لحظه لحظه جان به لبم
من ز نامش همیشه در طربم
سائل همسر شه عربم
من ز روز الست سرمستم
شکر لله که فاطمی هستم
همه عالم به یک اشارهی توست
ماه و خورشید سنگ خارهی توست
خلوت کبریا نظاره توست
هر سحر جلوهی دوباره توست
خاکیم لیک من در افلاکم
مات و مبهوت ماعرفناکم
همه دربند لفظ و معنا تو
همه مجنون عشق و لیلا تو
صاحب کوثر طهورا تو
ای شفیعه، شفاعتم با تو
ای تو ام الائمه النجبا
دستگیرِ تمامی ضعفا
پیش عشقت زپافتاده منم
در رهت هست خویش داده منم
رهرو این مسیر وِ جاده منم
خسته ام خسته ی پیاده منم
سرگذشتم ز سر گذشتن هاست
حال و روزم ز چهره ام پیداست
نای نی در نوا شده برخیز
سوریه کربلا شده برخیز
جنگ و کینه به پاشده برخیز
فاطمه رمز ما شده برخیز
منکه سرمست ساقی کرمم
من به اذنت مدافع حرمم
گره کارِ من اگر واشد
چشمهایم اگر که دریا شد
خیمه گاهم اگر که صحرا شد
ذکر لبهام اگر که لیلا شد
خیمهی عشق در دلم برپاست
همه از لطف حضرت زهراست
نام زهراست ذکر روز وشبم
آمده لحظه لحظه جان به لبم
من ز نامش همیشه در طربم
سائل همسر شه عربم
من ز روز الست سرمستم
شکر لله که فاطمی هستم
همه عالم به یک اشارهی توست
ماه و خورشید سنگ خارهی توست
خلوت کبریا نظاره توست
هر سحر جلوهی دوباره توست
خاکیم لیک من در افلاکم
مات و مبهوت ماعرفناکم
همه دربند لفظ و معنا تو
همه مجنون عشق و لیلا تو
صاحب کوثر طهورا تو
ای شفیعه، شفاعتم با تو
ای تو ام الائمه النجبا
دستگیرِ تمامی ضعفا
پیش عشقت زپافتاده منم
در رهت هست خویش داده منم
رهرو این مسیر وِ جاده منم
خسته ام خسته ی پیاده منم
سرگذشتم ز سر گذشتن هاست
حال و روزم ز چهره ام پیداست
نای نی در نوا شده برخیز
سوریه کربلا شده برخیز
جنگ و کینه به پاشده برخیز
فاطمه رمز ما شده برخیز
منکه سرمست ساقی کرمم
من به اذنت مدافع حرمم
- یکشنبه
- 13
- اسفند
- 1396
- ساعت
- 17:49
- نوشته شده توسط
- حاج مرتضی محمودپور
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه