هست اين برايم افتخار هستم گداي فاطمه
پر ميزند مرغِ دلم پر در هواي فاطمه
گر جان دهم در راه او صد پاره پيكر هم شوم
باشد سعادت اي خدا باشم فداي فاطمه
جز او ندارم در سرم هرگز خيالِ ديگري
خود را به مسلخ ميبرم تنها براي فاطمه
هر دم كه ذكر نام او بر لب تجلّي ميكند
این سينه غوغا ميكند تحت لواي فاطمه
از كودكي تا مردنم هر جا که نامش ميبرم
دارد تپش های دلم شور و نواي فاطمه
ای کاش روزی دختر ختم رسل خواهد ز من
عمر بدون مایه را ریزم به پای فاطمه
شد توتياي چشمِ من خاک بقیعِ خاکی اش
کی می رسد شیعه به آن غربت سراي فاطمه
- سه شنبه
- 15
- اسفند
- 1396
- ساعت
- 18:33
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه