• دوشنبه 3 دی 03

 حسن لطفی

حضرت زهرا(س)کوچه بنی هاشم -(غم می‌وزید شادیِ ما مختصر کُنَد)

1442
1

غم می‌وزید شادیِ ما مختصر کُنَد
شب می‌رسید کامِ مرا تلخ تر کُنَد

کو مَحرمی که بر درِ این خانه سر زَنَد
کو مَرحمی که بر جگرِ ما اثر کُنَد

مادر که می‌رود همه‌ی خانه بی کَس‌اند
مادر که هست خنده از اینجا گذر کُنَد

باشد‌ ، مریض هم شده باشد به خانه‌ات
کافیست در نماز که چادر به سر کُنَد

او هست نانِ تازه و گرمیِ خانه هست
کافیست در قنوت دعایی اگر کُنَد

من روضه خوانِ خویشم و دیدی که روزگار!
آتش نکرد آنچه که غم با جگر کُنَد

نامردِ شهر با همه ولگردها رسید
تا که تمام قصه‌یِ دیوار و در کُنَد

گردن کشید ...دید علی نیست...شیرشد
تا بی خیال طعنه زند خنده سر کُنَد

اول قباله‌یِ فدک از دستِ ما گرفت
می‌خواست تا غرورِ مرا خُرد تر کُنَد

محکم گرفته مادرِ من چادرش ، ولی
فرصت نشد که دست به رویش سپر کُنَد

عمدا میانِ تنگیِ کوچه کشیده زد
تا ضربِ دستِ او دو برابر اثر کُنَد

یک تن میانِ چند نفر حرفِ ساده نیست
مادر زدن به پیش پسر حرف ساده نیست

دکلماتور: علیرضا عباس زاده 

  • دوشنبه
  • 21
  • اسفند
  • 1396
  • ساعت
  • 14:27
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید


حجم فایل 1.40 MB
تعداد بازپخش 32
تاریخ بارگذاری جمعه 19 بهمن 1397 12:42
عنوان : علیرضا عباس زاده

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران