شهادت امام هادی(ع)
غریبی و به غریبی چو آه در سحری
کبوتری به قفس از جفا شکسته پری
به عنفوان جوانی چرا خمیده شدی
ز روز قبل نظر کردهام، شکسته تری
بگو که زهر جفا با دلت چها کرده
که رعشه بر تن پاکت فتاده،خونجگری
مگر که گفته کسی بهر دیدنت آید؟؟
در انتظار نشستی، دو چشم تر به دری
لبان خشک تو خورده به هم ز بی آبی
بگو ز جد غریبت حسین تشنه تری؟
میانحجره سرت روی دامن فرزند
سری به کرببلا روی دامن پدری
میان بزم شرابی و یاد عمه کنی
زخضران و لب غرق خون که باخبری
غریبی و به غریبی چو آه در سحری
کبوتری به قفس از جفا شکسته پری
به عنفوان جوانی چرا خمیده شدی
ز روز قبل نظر کردهام، شکسته تری
بگو که زهر جفا با دلت چها کرده
که رعشه بر تن پاکت فتاده،خونجگری
مگر که گفته کسی بهر دیدنت آید؟؟
در انتظار نشستی، دو چشم تر به دری
لبان خشک تو خورده به هم ز بی آبی
بگو ز جد غریبت حسین تشنه تری؟
میانحجره سرت روی دامن فرزند
سری به کرببلا روی دامن پدری
میان بزم شرابی و یاد عمه کنی
زخضران و لب غرق خون که باخبری
- شنبه
- 26
- اسفند
- 1396
- ساعت
- 16:0
- نوشته شده توسط
- حاج مرتضی محمودپور
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه