قلبِ خود را كردهام نيمي و اشكم جاري است
نيمِ آن شاد است و نيمي غرق آه و زاري است
يك طرف از كربلا داراي زخمِ كاري است
قسمتي از شوق اين گل، محوِ در دلداري است
اين چنين حال و هوايي در وجودم نادر است
عاشقان ميلادِ زيباي امامِ باقر است
* * *
شد طوافِ عرشيان مستانه بر گِردِ سرش
گشته زين العابدين مدهوش بوي عنبرش
لحظه ای دلخون نمايد با دو چشمانِ ترش
فاطمه بنتِ امام مجتبي را مادرش
يعني اي مادر بدان من نينوايي ميشوم
عاقبت من كودكي كرب و بلايي ميشوم
* * *
در ميانِ كودكان من هم پريشان ميشوم
چون رقيه چون سكينه ديده گريان ميشوم
شاهدِ سوزِ عطش بر كامِ عطشان ميشوم
راهيِ شامِ بلا، شامِ غريبان ميشوم
روز اوّل از قيامِ كربلا من آگهم
وارثِ جدِ غريبم حضرتِ ثاراللهم
- شنبه
- 26
- اسفند
- 1396
- ساعت
- 16:22
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه