• سه شنبه 15 آبان 03


اشعار آزادگان جنگ،(می‏خواستم شعری بگویم در هوایت)

6563
2

می‏خواستم شعری بگویم در هوایت
شعری برای جاودان بانگِ رهایت
یک مثنوی از دست‏های مهربانت
منظومه‏ای بالا بلند از چشم‏هایت
می‏خواستم شعری... ولی شرمنده هستم

 

شرمنده‏تر از اینکه می‏خوانم برایت!
وقتی زمین، بر گام‏هایت بوسه می‏زد
می‏ریخت گُل، هفت آسمان، بر ردپایت
نورِ خدا در سینه‏ات تا شعله‏ور شد
صد کهکشان، گرما گرفت از روشنایت
طومارِ تاریکی و درد و رنجِ انسان
پیچیده شد دَر هم، به اعجازِ دعایت
خواب جهان، آشفته شد، وقتی که پیچید
در قلّه تاریخ، پژواک صدایت...
این شعرِ تَر، نَه! شرمِ دیگر، از من... اما
می‏خواستم شعری بگویم در هوایت

شاعر:مهدی خلیلیان

 

  • یکشنبه
  • 22
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 11:3
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران