آمدي و بوي قفس مي دهي
زخم تنت را به که پس مي دهي؟
آمده اي حنجره ات مال ما
زخم تنت نوبر آمال ما
آمدنت آمدني بوده است
رنگ نگاهت چمني بوده است
راست بگو با که، کجا بوده اي؟
گرم ملاقات خدا بوده اي؟
آمدي و حرف قفس مي زني؟
تند زدي بال و نفس مي زني
خاطره کنج قفس تازه کن
صبر کن، آهسته، نفس تازه کن
خاک پر از عطر بهاري شده
چشم و دلم آينه کاري شده
سردي من، در قدمت گرم باد
من سرو پا گوش، دمت گرم باد!
شاعر:علیرضادهرویه
- یکشنبه
- 22
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 12:2
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
علیرضا دهرویه
ارسال دیدگاه