حضرت عشق بود و او حضرت التیام بود
نزد رباب، محترم، در خور احترام بود
با حسنات غمزه اش نزد پدر عزیز شد
نزد حسین شامل مرتبت و مقام بود
نام علی، چو مرتضی، خنده شبیه فاطمه
زلف نگو محمّد و یکّه و با مرام بود
چشم، شبیه یک نفر، حضرت عباس علی
دست به گهواره زد و تشنه ی یک قیام بود
حرف نمی زدش ولی با حرکات لعل خود
گفت خطابه ای که آن حرف دلِ خیّام بود
اگر چه میان کودکان تازه زبان گرفته بود
نزد رقیه خواهرش دلبر خوش کلام بود
حاجی شش ماهه ی ما، حاجی کربلایی است
او ز الست و از ازل در خور این مقام بود
وای از آن زمان که او تشنه جرعه آب شد
بر لب خشک و کوچکش آب مگر حرام بود؟
اصغر اگر به كربلا جلوهگري نکرده بود
دفتر شعر کربلا دفتر ناتمام بود
- سه شنبه
- 7
- فروردین
- 1397
- ساعت
- 19:19
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه