شهر مکّه گشته امشب وادیِ طورِ دگر
در جهان پیچیده امشب نفخهی صورِ دگر
هرکجا را بنگری برپا شده شور دگر
سر زده از آسمانها ماهِ پُرنور دگر
هر دلی گردیده از یُمن وجودش منجلی
زینت بیت خداوندِ مُبین گشته علی
*****
فاطمه بنت اسد سر تا به پایش ناز شد
با خدای مهربان خویش گرم راز شد
بار دیگر از کرامات خدا اعجاز شد
ناگهان دیوار بیتُ ا... از هم باز شد
با ندای اُدخُلی وارد به بیتُ ا... شد
زینت بیت خدا نور ولیُ ا... شد
*****
هردو گل از لطف خالق شامل احسان شدند
مادر و فرزند در بیت خدا مهمان شدند
هردو از الطاف یزدان چون مهِ تابان شدند
زینهمه لطف و کرامات خدا حیران شدند
فاطمه بنت اسد در بیت حق مادر شده
کعبه پُر از عطر و بوی حضرت حیدر شده
بر لب اهل وِلا امشب بُوَد شور و نوا
آمده تفسیر کلّ آیههای هَل اَتی
روشن از نور علی شد بیت حیّ کبریا
تا سه روز از لطف حق بودهست مهمان خدا
بعد از آنکه صاحبِ خانه برون از خانه شد
روبروی کعبه احمد محوِ آن دردانه شد
*****
خانهی کعبه شده از مقدمش خُلد برین
آمده از لطف خاص حق امیرَ المؤمنین
آمده آنکس که باشد در جهان حامیِ دین
شادمان شد از وجودش قلب ختمُ المُرسلین
کوریِ چشم تمامیِ حسودان زبون
خواند حیدر بر روی دست پیمبر مؤمنون
*****
عالم از یمن وجود او پُر از شور و شعف
آمده روی زمین حورانِ جنّت صف به صف
بهر تبریک آمده جبریل در بیتُ الشّرف
شد عیان روی چو ماهِ مرتضی شاهِ نجف
جبرئیلِ وحی داده بر همه عالم پیام
سر زده در سیزدهِ ماه رجب ماهِ تمام
شیعیان شادند امشب، شمع محفلها تویی
ای امید ناامیدان! کعبهی دلها تویی
همسر زهرای اطهر، هستیِ طاها تویی
با نگاهت یا علی! حلّال مشکلها تویی
بعد پیغمبر تویی بر عالم هستی امیر
امشب از لطف و کرامت یا علی دستم بگیر
*****
ما همه محوِ گل روی چو ماهِ حیدریم
شکرلله شیعهی با عزّ و جاه حیدریم
در شب میلاد حیدر در پناه حیدریم
مست جام عشق حیدر با نگاه حیدریم
مرتضی کارش بُوَد تا حشر ذرّهپروری
حیدریاَم، حیدریاَم،حیدریاَم، حیدری
*****
با بدیهایم خودم دانم که عارِ حیدرم
هرچه هستم شکرلله از دیار حیدرم
جرعهنوش جرعهای از چشمهسار حیدرم
افتخار من شده این: ریزهخوار حیدرم
هرچه دارم باشد از این حیدر والاتبار
بر منِ مسکین وِلای او بداده اعتبار
بر سر کوی تو من چون سائل دلخستهام
از همه عالَم به جز تو یا علی بُگسستهام
تو کرم کردی و من تنها به تو دل بستهام
در شب میلاد تو در محفلت بنشستهام
از طفولیّت علی! مست تولّای توأم
از کرامات خدا، خاک کف پای توأم
*****
درس عشق و عاشقی را از علی آموختیم
پای درس عشق مولا لحظهلحظه سوختیم
حُبّ و مِهر او درون سینهها اندوختیم
دست خالی دیدگان را بر نگاهش دوختیم
مرتضی بر عالم هستی امام و مقتداست
هرچه داریم از وِلای حضرت مشکلگشاست
*****
من کیاَم؟ طفل دبستان شما یا مرتضی!
من کیاَم؟ خار گلستان شما یا مرتضی!
شاملم گردیده احسان شما یا مرتضی!
گشتهام ریزهخورِ خوانِ شما یا مرتضی!
من «رضا» هستم که از لطف شما شرمندهام
از شما دم میزنم مولای من تا زندهام
- جمعه
- 10
- فروردین
- 1397
- ساعت
- 17:21
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه