• دوشنبه 5 آذر 03

 یوسف رحیمی

ترکیب بند در مدح مولا علی -(من همان زائری که می‌دانی)

1340
3

من همان زائری که می‌دانی
بی‌قرار از تب پریشانی

عابر کوچه‌های دلتنگی
خسته از روزهای حیرانی

مردی از خانوادۀ سلمان
عاشقی از تبار ایرانی

تشنۀ یک نگاه دلجویت
تشنۀ آن شراب روحانی

در نگاهم عریضه‌ای دارم
که تو آن را نگفته می‌خوانی

ذره‌ای هستم آفتابم کن
خاک راه ابوترابم کن


از نگاهت حیات می‌ریزد
سرّ صبر و صلات می‌ریزد

از تجلی روشن ذاتت
جلوه جلوه صفات می‌ریزد

دستگیر همیشۀ عالم
از رکوعت زکات می‌ریزد

از کراماتِ دست تو رزقِ
همۀ کائنات می‌ریزد

لب اگر واکنی زمین و زمان
هستی‌اش را به پات می‌ریزد

تشنۀ خاک بوسی نجفم
خاک راهت برات می‌ریزد

همۀ عمر در پناه توام
شیعۀ مذهب نگاه توام


نَفْس و روح و روان پیغمبر
ماه هفت آسمان پیغمبر

با تو تکلیف عشق روشن شد
آفتاب جهان پیغمبر

تار موی تو عروة الوثقی
به تو بسته‌ست جان پیغمبر

ساقی کوثر رسول الله!
پدر خاندان پیغمبر

کوثر وصف تو شنیدن داشت
دم به دم از زبان پیغمبر:

«اَنتَ خَیرُ البَشَر» علی جانم
«مَن اَبَی قَد کَفَر» علی جانم


کعبه و زمزم و صفا حیدر
مروه و مشعر و منا حیدر

قبلۀ مسجد الحرام علی
صاحب خانۀ خدا حیدر

شور اعجاز لیلة الاسری
روشنی شب حرا حیدر

اولین یاور رسول الله
هستی ختم الانبیا حیدر

السلام علیک یا مولا
السلام علیک یا حیدر

یثرب و کاظمین و سامرّا
نجف و طوس و کربلا حیدر

آیه آیه حقیقت جاری
کوثر و قدر و هل أتی حیدر

معنی روشن کتابُ الله!
ای صراطُ السَّعادَه! بابُ الله!


روشنای عبادت زهرا
قامت تو قیامت زهرا

و غدیر نگاه روشن تو
بهترین روز حضرت زهرا

دیدنی بود در حمایت تو
آن همه استقامت زهرا

گفت مختص شیعیان علی‌ست
روز محشر شفاعت زهرا

شور لبخند توست یا زهرا
ذکر سربند توست یا زهرا


تو همان کوثر کثیری که
با حق آن‌قدر هم مسیری که

رستگاری ما فقط با توست
و تویی بهترین امیری که

هل أتی شرحی از کرامت توست
من همانم همان اسیری که

به نگاهت پناه آورده
و تو مولای دستگیری که

دست من را رها نخواهی کرد
آری آنقدر سر به زیری که

باور تو برای ما سخت است
تو همانی همان دلیری که

ضربه‌هایش به روز بدر و حنین
اَفضَلٌ مِن عِبادَةِ الثَّقَلَین


دشمنت گرچه بی‌عدد باشد
در مسیر تو هر که سد باشد

رشحۀ ذوالفقار تو کافی‌ست
گرچه عَمر بن عبدود باشد

اسدالله غالب میدان!
شوکت تو الی الأبد باشد

ساحت حیدری چشمانت
دور از هر چه چشم بد باشد

تا همیشه امیر ما یکتاست
آنچنان که خدا أحد باشد

پهلوانی که هم‌ردیفت نیست
هیچ جنگ‌آوری حریفت نیست


جز ولای تو ائتلافی نیست
نور مطلق که اختلافی نیست

بی‌ولای تو مذهب و آیین
به خدا جز خیال بافی نیست

پیرهن چاک عشق تو کعبه‌ست
بی‌شما قبله و مطافی نیست

عالمی بیقرار رجعت توست
آه شصت و سه سال کافی نیست

وقت مدح شما قلم لال است
ورنه تقصیر این قوافی نیست

شعرهایم اگر چه ناچیز است
دلم از عشق دوست لبریز است

  • شنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1397
  • ساعت
  • 10:58
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران