میدونستم آخر میای و
منو میبری پیش مادر
میدونی چقدر گریه کردم
به یادت برادر
تو دستمه پیرهن یادگارت هنوزم
یکسالو نیمه دارم با غم تو میسوزم۲
چقدتوروصدا زدم
یکی به دادم نرسید
چقد بهم طعنه زدن
میدونی زینب چی کشید
من گریه میکنم
تو گریه میکنی
تاروضه میخونم
تو لطمه میزنی
**********
ببخشی منو که از این غم
هنوز خواهرت دق نکرده
بببن پیر شدم بعد داغت
دلم غرق درده
یادم نمیره که افتاده بودی تو گودال
زیر سم مرکبا پیکرت شد لگدمال۲
جمع شده بودن دور تو
همه با هم میزدنت
سرتورو یه بی حیا
جدا میکرد از بدنت
من گریه میکنم
تو گریه میکنی
تا روضه میخونم
تو لطمه میزنی
*******
چقد سخت بود اون لحظه ای که
دیدم خیمه میرفت به غارت
تورفتی روی نیزه و من
میرفتم اسارت
مارو کشیدن تو بازار برای تماشا
خنیدیدن و کف زدن زنها رو پشت بوما
قاری روی نیزه ها
خون میچکید از لب تو
دوباره پیشونیت شکست
بیچاره شد زینب تو
من گریه میکنم
تو گریه میکنی
تا روضه میخونم
تو لطمه میرنی
- شنبه
- 11
- فروردین
- 1397
- ساعت
- 21:18
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
حسین نوری
ارسال دیدگاه