خجل گشت دنیا چو دین گفت: زینب
خرد نعره زد چون یقین گفت: زینب
بنازم به نامش که در واپسین دم
ز گودال، سلطان دین گفت: زینب
چه وقت وداع و چه بعد از شهادت
چه بر نی چه بر روی زین گفت: زینب
بیارند تا انبیا تاب معنا
به هر وحی، روح الامین گفت: زینب
بشر آیتی جست در فهم هستی
زمان گفت: زهرا ، زمین گفت: زینب
بسوزاند آفاق را آن مضامین
که در خطبه ی آتشین گفت زینب
دوا شد به داغ اباالفضل ، رازی
که در گوش ام البنین گفت زینب
عطش، آب شد از خجالت ز شکری
که با تشنه کامی عجین گفت زینب
"ندیدیم در کربلا جز نکویی"
به آن قوم، آری چنین گفت زینب
شاعر: افشین علا
- یکشنبه
- 12
- فروردین
- 1397
- ساعت
- 21:28
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
افشین علا
ارسال دیدگاه