جام هشتم
آواز خوان و با لب خندان بياوريد
اين باده را به زلف پريشان بياوريد
خاك خمار مُرد ازين غم فرشته ها
از آسمان براي زمين جان بياوريد
هر هفت جام قبل نصيب حجاز بود
اين جام هشتم است به ايران بياوريد
از آن شراب لب نزده در نگاه او
پيمانه اي به خاك خراسان بياوريد
ساغر گرفت و گفت : انا من شروطها
ساقي ست شرط مستي ايمان بياوريد
جامي شبيه نور چنان لهجه ي خدا
مردي شبيه آيه ي قران بياوريد
از نور احمد است قدومش به روي چشم
اين نور را به كشورسلمان بياوريد
از شوق ربناي دعايش دو چشم را
آنقدر تر كنيد كه باران بياوريد
اين دستهاي امن حريم شفاعتند
هر جا كه آهويي ست هراسان بياوريد
((رخ که نمود باغ و گلستان خبر كنيد
لب كه گشود قند فراوان بياوريد ))
انگور هاي طوس ز رويش حيا كنيد
اين شعر را مباد به پايان بياوريد
مهدی مردانی
- جمعه
- 24
- فروردین
- 1397
- ساعت
- 12:53
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
مهدی مردانی
ارسال دیدگاه