• پنج شنبه 30 فروردین 03

 مرتضی محمودپور

خروج اباعبدالله(ع) با یاران از مدینه به قصد مکه -(مدینه از تو جانِ جان جدا شد)

458

شام‌بیست‌وهفتم‌رجب‌المرجب

خروج سیدالشهداء از مدینه   

مدینه از تو جانِ جان جدا شد

روان یارم به سوی کربلا شد

مدینه کاروان عشق و ایثار

رود منزل به منزل با علمدار

بدنبالش اگر ماه و ستاره‌ست

مدینه همرهش یک شیرخواره‌ست

به گلزار حسینی یاس و لاله است

به زانوی پدر طفلی سه‌ساله است

مدینه ماه تابان در شب است این

مهین دخت علی زین اب است این

مدینه عشق را بال و پری شد

تو گویی همرهش پیغمبری شد
................

سراسر کوکبان هاشمیون

کریم ابن کریمان قاسمیون

عسل بین قدح بر دوش دارند

دلی پرجوش لبی خاموش دارند

شده وقت نماز عشق اکبر

بیا بابا بگو الله و اکبر

اذان گو تا نماز عشق خوانم

فتاده بر زمین عمه گمانم

ز من یک لحظه تا که دور گردد

به هرچه غم بود محصور گردد

بود لحن خوشت لحن پیمبر

اذان گو از برای عمه اکبر

..............

اذانت میبرد غم را ز چشمان

نقابت را بزن بالا علی‌جان

جمالت دیدنی وقت اذان است

بگویم هرچه من بهتر از آن است

یلان هاشمی سرتا به پا گوش

گرفتن مرگ را گویا در آغوش

همه تحت لوایند ایهاالناس

سپهدار و علمگیر است عباس

ابوفاضل فقیه با بصیرت

تمام عالمان یک سر فقیرت

تو درس فقه را مردانه دادی

تو در راه امامت پا نهادی

...............

تمام آبرویت خرج دین شد

مربّی‌یت امیرالمومنین شد

میان جمع شاه عالمین است

همه جسمند روح جان حسین است

اساس خلقت عالم همین است

حسین جان امیرالمومنین است

بود شمع و همه پروانه‌ی او

تمام عاقلان دیوانه‌ی او

حساب هر دو عالم با حسین است

کتاب هر دو عالم با حسین است

همه شاهان غلام اکبر او

دو صد مریم کنیز خواهر او

..............

میان مجلسش تا که نشستم

بدنبال گریز روضه هستم

چه روضه روضه گودال ای وای

که رفته خواهری از حال ای وای

چه روضه روضه‌ی نیزه به پهلو

تنی صدبار از این رو به آن رو

چه روضه روضه‌ی سینه شکستن

به روی سینه با چکمه نشستن

چه روضه روضه زخم فراوان

به تعداد همه آیات قرآن

زبانم لال هتک آبرو شد

سنان تا با عقیله روبرو شد

......،.........

عقیله خون حیدر در رگانش

حسین باشد همه روح و روانش

چو دید افتاده در خون روح قرآن

امامش شد به خون خویش غلطان

گرفت جانش به کف آمد به میدان

برای حفظ جان روح قرآن

که ناگه دید سر از تن جدا شد

نه از حنجر، بریده از قفا شد

تنی پامال از سم ستوران

که افتاده به روی خاک سوزان

نشست و همچو جان در برگرفتش

شب قدر است و قرآن سر گرفتش

میان‌خاک‌وخون خم شد رشیده

زده بوسه به رگهای بریده

  • شنبه
  • 25
  • فروردین
  • 1397
  • ساعت
  • 3:15
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران