• سه شنبه 15 آبان 03

 مرتضی محمودپور

میلاد حضرت ابوالفضل العباس(ع) -(بحر طویل.....)

1362
1

بحر طویل حضرت ابوالفضل(ع)

پرده‌ اول

مادر آینه و آب، نگاهت شده چون صورت مهتاب،ز تصویر خیالت شده بیتاب همه عالم بالا، ز کرسی و ز لوح و قلم و عرش معلی،سلامم بپذیر از در رحمت، تو ای بانوی عفت، به صد عزت و شوکت، و سپس عبد ابوالفضل علمدار،که گردیده خریدار،چو میثم به سر دار، ویا بر سر بازار،بده پاسخ و آنگه به نوازش نظری کن به سوی عبد خطا کارو بگو اینکه غلام شه بی دست شده،ذاکر ومداح حسین است، و یا اینکه به صد شیون و شین است گرفتار خم طُره‌ی گیسوی عزیز دل زهرا حسین، نور دو عین است، وسپس قصه ایی از شرح ابوالفضل بخوان بر دل پر جوش و خروشم،که در بزم ولا، دُردکش باده فروشم،به درگاه حسین بن علی، نه ،به ابوالفضل تو من حلقه بگوشم

پرده دوم

بگو مادر دل خسته حدیثی ز جدایی،از آن صبر خدایی،ز کانون ولایی،از آن خانه که هر شب به نوایی،بگو باز بگو از حسن و نوردوعینم،ازارباب حسینم، و یا از همه‌ی هستی حیدر،که گردیده به او زینت دامان و به عالم شده دختر،همانکو که شده ساغر کوثر، و نامش شده شیرازه قرآن پیمبر،همان زن که خدا داده سلامش،ملک محو کلامش،همه ارض و سما مرکب رامش،و زهرای بتول شیر نهاده است به کامش،شیندم که به هنگام ورودت به در خانه‌ی حیدر،اجازت بگرفته ایی و سپس بوسه زدی بر قدم زینب کبری،عزیز دل زهرا،همانکو که شده دخترآزاده زهرا،شنیدم که به دهلیزه در خانه نشستی و زدی برسرو سینه، ز اندوه و محن با دل صد چاک،و گفتی که تو ای یاس مدینه،بر این خانه زمین خورده ای و آتش سوزان به پر و بال تو افتاده و ششماهه‌ی مظلوم تو جان داده و بی یار مددکار، صدا کرده ای ای فضه خذینی،،

و من آمده ام تا که شوم یار حسین و حسن و زینب و کلثوم تو ای مادر سادات، و این خانه‌ی تو بر همه شد باب عنایات،تو ای روح عبادات،قبولم بنما من به علی یار و معینم،مرام تو و اولاد تو باشد بخدا مذهب و دینم،در این خانه فقط روی تو بینم و نذرم به دو عالم،که در این خانه، همه لیل و نهارم،همه دار و ندارم، همه ایل و تبارم،که براه علی زینب و کلثوم وحسین و حسنت جان بسپارم،دعایم بنما تا که در این راه سرافراز شوم پیش تو و ساقی کوثر،علی حیدر صفدر ، و به پیش پدرت ختم رسل شافع محشر،،،الا شافعه‌ی روز جزا،حضرت زهرا، که تویی ام ابیها،دعایم بنما، جان حسین و حسن و زینب کبری به جان پدرت، جان علی همسر شایسته که شد بال و پرت، منکه به نام تو ادب کرده ام و سربنهادم به قدمهای تو تا صبح قیامت،،،،

پرده سوم

بعد چندی که گذشت ز آمدن فاطمه در خانه حیدر،در آن بزم معطر، و بخواند است علی فاطمه‌ی خویش مکرر

در آن لحظه تمنا بنمود فاطمه‌ی بنت کلابیه به حیدر،که مرا پیش حسین و حسن و زینب کلثوم نخوان فاطمه ای ساقی کوثر،،،،تا که جاری به لبت فاطمه باشد، همگی از حسن و زینب و کلثوم وحسین گشته مکدر، و بیا محض رضای دل زهرا،همان ام ابیها، که بود عصمت کبری،،، و لنگر شده بر عرش معلی، تو بیا نام دگر بر من غمدیده عطا کن،ز غم و غصه رها کن،و به جز فاطمه نام دگری خادمه‌ی خویش صدا کن،،پس از این گفته علی نام ورا ام بنین کرد خطاب از دل و ازجان و سپس مژده‌ی میلاد پسرها که همه مثل مسیحا،ویا همچو کلیمی به تمنا،عصا در کف و راهی شده برسینه‌ی سینا،همه سرو سهی، ماه جبین صورت معنا،یکی ماه بنی هاشمیان نام گرفته که بود ساقی و سقا و به کف جام گرفته، همان کو که علم بر کف بر دوش بود مشک و ز خون چهره‌ی گلفام گرفته،

تویی ام بنین مادر عباس علمدار،که در بزم ولا شمع شب تار، به زینب شده غمخوار، و به طفلان برادر همگی یار و مددکار، یکی جعفر و عثمان و محمد که پسرهای رشید تو بود بعد ابوالفضل، همه شیر صفت در صف میدان شجاعت، کنند از شرف و دین خداوند حمایت که شاید بشوند خلق هدایت،،،،

پرده چهارم

الا ام بنین مادر شیران سلحشور، همه نور علی نور، ز زشتی و بدی دور،به خود فخر کن و شکر خداوند بجای آر و بگو این همه الطاف ز ادعیه‌ی زهرای بتول است، همان دخت رسول است،که از دست همه مرد و زن شهر نبی سخت ملول است دعایش بخدا نزد خداوند قبول است،

الا ام بنین مادر عباس دلاور، ز دامان تو این یاس شکفته است،ادب را زتو آموخته با شاه شهیدان سخنی سخت نگفته ، بگرد حرم زینب کبری علی لحظه ای از عشق نخفته، و بسی طعنه ز اغیار شنفته،

تویی مادر ایثار، تویی مادر دست و علم و مشک شرربار،تویی مرثیه خوان حرم خیمه بیمار،تویی گریه کن فاطمه و سینه و مسمار،تویی اشک فشان در و دیوار،،،

الا ام بنین مژده دهم منتخب فاطمه هستی،به کانون وفا در دل سوزان همه خاتمه هستی، به لبهای علمدارِ عطش زمزمه هستی،تو صاحب کرم حادثه علقمه هستی،،،،

الا ام بنین تا که خدا هست بدان کرببلا هست،به محراب به مسجد، به همه عالم ایجاد دعا هست،علمدار وفا هست، اجابت به دعا، سفره‌ی احسان و عطا هست، همه دست توسل به تو دارند ترا واسطه‌ی فیض خداوند نگارند، به ایمان تو سوگند محبان تو و حضرت سقا همه اهل نجاتند


  • یکشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1397
  • ساعت
  • 20:35
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران