سحر ماه خدا روح دعا میآید
شافع بی بدلِ روز جزا میآید
سِرّ مستور امامالشهدا میآید
آن طبیب دل بيمار و گدا میآید
آنکه افتاده به دامش دل ما، میآید
گل بریزید که مصباحالهدی میآید
آسمان در شب میلاد، چراغان شده بود
بلبلِ طبعِ غزل باز غزلخوان شده بود
کهکشان با پرِ جبریل گلافشان شده بود
عالَمِ کفر، از این نفحه مسلمان شده بود
این بشیر است که از سمتِ جنان میآید
گل بریزید که مصباحالهدی میآید
شهسواری که به لب نغمهی یارب دارد
از بهشت آمده و صولتِ زینب دارد
آخرین حجت حق بوده و منصب دارد
خال لبهای علی را به روی لب دارد
از همانجا که خدا هست صدا میآید
گل بریزید که مصباحالهدی میآید
نفسش از نفسِ عصمت کبری باشد
تشنهی معرفتش حضرت موسی باشد
زنده از فیض دمش مریم و عیسی باشد
خندههایش چه قَدَر ناز و مصما باشد
وجنات همهی آل عبا میآید
گل بریزید که مصباحالهدی میآید
میرسد چاک دهد باز گریبانها را
باز آرام کند غُرِشِ طوفانها را
سر و سامان بدهد بی سر و سامانها را
مو پریشان بکند جمعِ پریشانها را
قائم آل محمد به نما میآید
گل بریزید که مصباحالهدی میآید
عطر عماّمهی سبزش که پراکنده شود
پدر از بوی خوشِ فاطمیَش زنده شود
به تنش جامهی احمد چه برازنده شود
هر که افتاده به دامش به رهش بنده شود
از جنان منتقم خون خدا میآید
گل بریزید که مصباحالهدی میآید
میرسد تا ببرد کرببلا دلها را
با ولایش بسرشتد شرفِ گِلها را
برساند لبِ کوثر همه محملها را
نور باران بکند گوشهی منزلها را
شرفِ بندگیِ اهل ولا میآید
گل بریزید که مصباحالهدی میآید
پیچش موی نبی را که به گیسو دارد
آیهی نصرمنالله به بازو دارد
تیزیِ تیغِ علی را به دو ابرو دارد
آنچه خوبان همه دارند، فقط او دارد
خبری خوش ز سوی باد صبا میآید
گل بریزید که مصباحالهدی میآید
آخرین حجت اولاد پیمبر باشد
پاکتر از ملک و حور و، مطهر باشد
زآنچه گفتند به وصفش همه، بهتر باشد
و به زیباییِ هر آیهی کوثر باشد
شرفالشمس معینالضعفا میآید
گل بریزید که مصباحالهدی میآید
- سه شنبه
- 11
- اردیبهشت
- 1397
- ساعت
- 0:54
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
رضا باقریان
ارسال دیدگاه