• چهارشنبه 5 دی 03

 مرتضی محمودپور

نیمه شعبان شب و روز زیارتی حضرت اباعبدالله(ع) -(ذکر روضه نیمه ماه شعبان)

1100

صبح روز میلاد 

امام زمان در سامرا 
یارب الحسین
بحق الحسین
اشفع صدرالحسین
بظهورالحجه

صبح میلاد است مادر مهیا شد برای شیر دادن به نوزاده تازه بدنیا آمده که ناگهان مشاهده کرد طفلک نازش در میان گهواره نیست خوب نگاه کرده....آری درست دیده است از کودکش خبری نبود نرجس خاتون(س)پریشان احوال به امام زمانش امام عسکری(ع) پناه برد و با شیون پدر را از ربودن فرزندخبر داد لبخند ملیحی بر لبان و چهره‌ی گندمگون امام عسکری(ع) نقش بست و فرمود که نگران نباش،اهل آسمان مشتاق دیدار فرزندمان مهدی(عج) بودند با امر خدا او را به آسمانها بردند پس از زیارت فرزندت را به تو باز میگردانند. حضرت مادر با اینکه از سوی حجت خدا و امام زمانش اطمینان پیدا کرد که فرزندش زنده است ولی تا زمان بازگشت که خیلی هم طول نکشید مضطرب و نگران بود تا مهدی را از آسمانها آوردند در حالیکه با لباسهای بهشتی پوشیده شده و معطر به عطرهای بهشتی ....مادر به محض دیدن روی نوزاد یک روز  خود بسیار گریه کرد تا بیهوش شد....


شب وروز زیارتی حضرت سید الشهداء در نیمه‌ی شعبان است

مادری بی شیر در کربلا با نوزادی تشنه...روز عاشورا با نگاه مادران در میان گهواره طفلکش را از تشنگی بیهوش دید تا از میدان صدای امام زمانش بلند شد که (هل من ناصر ینصرونی)کودک تکانی خورد و از گهواره خود را بر روی دامن مادر انداخت اشاره به این که هنوز من هستم که امام را یاری کنم ناله اهل حرم از این واقعه بلند شد به شکلی که امام را به سوی خیمه کشاند و فرمود فرزندم را بیاورید میخواهم با وی وداع کنم یا آبی برایش مهیا سازم پدر فرزند را به سوی میدان برد مادر در خیمه منتظر...که ناگهان صدایی بلند شد که....زدند....  آب که ندادن حرمله با تیر سه شعبه گلوی ششماه را هدف گرفت تا آنجایی که (اُذُن الی الاُذُن) رباب برای دیدن فرزندش مهیا شد امام پشت خیمه گودالی حفر کرد که ناگهان صدایی از پشت سر شنید (مهلا مهلا یابن الزهرا) حسین‌جان، صبر کن، من مادرم....بگذرا برای آخرین بار یک بار دیگر فرزندم راببینم حسین که غرق در خدا شده بود با شنیدن نام مادر یکباره دیگر زمینی شد کودک غرقه در خون و گلوی پاره پاره شده را نشان مادر داد
نکته

نرجس خاتون چند لحظه دوری فرزندش را نتوانست تحمل کند پس از رویت فرزندش آنهم با لباسهای بهشتی

چند روز مریض شد و مکرر گریه میکرد... امان از دل آن مادری که با قنداقه‌ی غرق بخون و گلوی پاره پاره طفلک ششماهه‌اش روبرو شد....
تحقیق_پژوهش

  • چهارشنبه
  • 12
  • اردیبهشت
  • 1397
  • ساعت
  • 8:9
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران