شرمنده ام قلب تو را سوزاندم آقا
من ریشه ی عشق تو را خشکاندم آقا
عجل فرج را بر زبان جاری نمودم
اما زجمع عاشقان جا ماندم آقا
بی بال و پر بودم به من تو بال دادی
خود را به دور غیر تو چرخاندم آقا
تا من زمین خوردم تو دستم را گرفتی
نامی به جز نام تو بر لب خواندم آقا
من هرچه کردم تو به من احسان نمودی
حتی گهی شانه به تو چسباندم آقا
تو بارها دست محبت دادی و من
چشمم به چشمت بود و سر چرخاندم آقا
شرمنده ام ای ماه تابان ولایت
با کار خود اشک تو را جوشاندم آقا
نالایقم می دانم ای ماه دوعالم
چون بارها قلب تو را رنجاندم آقا
با این همه جایی به جز کویت ندارم
چون باز هم باب تو را کوباندم آقا
وحید زحمت کش شهری
- چهارشنبه
- 19
- اردیبهشت
- 1397
- ساعت
- 21:24
- نوشته شده توسط
- وحید زحمت کش شهری
- شاعر:
-
وحید زحمتکش شهری
ارسال دیدگاه