السلام ای خدای مَنّانم
ای خداوندِگار سُبحانم
زکرم کرده ای تو مهمانم
عاشقانه تورا زدل خوانم
خواهشم گشته باشما باشم
بینِ موج بلا فتادم من
زتو دور و جدا فتادم من
در هوس بی هوا فتادم من
گیر دام جفا فتادم من
نظری کن زغم رها باشم
چاره ای کن دلم صفا گیرد
بنده ی بی بها بها گیرد
کن نگاهی که این دُعا گیرد
اُلفَتی با تو این گدا گیرد
عاشقت مثل اولیا باشم
آمدم پس مرا پناهم ده
مرحمی تو برای آهم ده
بخششی بر همه گناهم ده
بار دیگر مرا تو راهم ده
تا که سرمست و مبتلی گردم
گرچه هستم پر از خطا یارب
مددی کن بر این گدا یارب
دردمندم بده دوا یارب
حقِ سلطان کربلا یارب
تا منم عبد این سرا باشم
دیده ام را دوباره دریا کن
حَيّ مُطلَق مرا تو احیا کن
این دلم را بهشت زیبا کن
وقفِ تامِ علی و زهرا کن
که منم همچو کیمیا باشم
- دوشنبه
- 31
- اردیبهشت
- 1397
- ساعت
- 4:7
- نوشته شده توسط
- میرزا رضا آهی
- شاعر:
-
رضا آهی
ارسال دیدگاه