• یکشنبه 4 آذر 03


مناجات با خدا -(ساقیا! آبِ حیاتی که گمان نیست مرا!)

627
2

‍ ساقیا! آب حیاتی که گمان نیست مرا
بے تو در عالم امکان که امان نیست مرا

تو که از روزِ الست گهر و ذاتم بودی
عشقِ توحیدے تو صرفِ زبان نیست مرا

عارف از اصلِ وجودم که وجودم ز تو است
تو همان جانِ منی بی تو‌ که جان نیست مرا

زینتِ عرش و فرش چرخش افلاک تویی
تا بگویم همه را تاب و توان نیست مرا

حمد و مدحت همه از لازمه ی نام تو است
کثرتِ فیضِ دو عالم، به عیان نیست مرا

ای که از مدح و ثنای تو زبانم قاصر
گفتنِ وصفِ تو توصیفِ بیان نیست مرا

مطربِ سازِ توأم طایرِ پروازِ توأم
هر کجایم ببری بارِ گران نیست مرا

همه معبودِ منی قبله ی مقصودِ منی
جز سرِ کوے تو چون نام و نشان نیست مرا

شرحِ این گفته همه باورِ پنهانِ من است
ذرّه اے خلوتِ خود شبهه از آن نیست مرا

تا که من یادِ تو را در دل و جانم دارم
چون بهار است وجودم که خزان نیست مرا

ذکرِ لاحول ولا قوة الا بالله
جز ز نیروی رخت تاب و توان نیست مرا!

"هستی محرابی"

  • سه شنبه
  • 1
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 12:40
  • نوشته شده توسط
  • هستی محرابی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران