دل از فرط گنه شد سنگ خاره
به رویم بسته گشته راه چاره
شب قدراست و مهمان تو هستم
خداوندا زمن بگذر دوباره
قسم بر حیدر و فرق شکسته
قسم بر مادر پهلو شکسته
نگه کن بر گناهکاری که امشب
کنار خوان احسانت نشسته
خدایا از گناهان خسته ام من
چو مرغ بال و پر بشکسته ام من
شب قدر و شب غفران ورحمت
کنار سفره ات بنشسته ام من
به درگاهت خدایا روسیاهم
کنار سفره ات بر تو پناهم
به حق مرتضی در این شب قدر
ز لطف و مرحمت بنما نگاهم
گرفتار خود و نفس و هوایم
سرا با جرم و عصیان و خطایم
به حق حنجر پر خون اصغر
ز بند غم نما یارب رهایم
شده ره توشه ام بار گناهم
نگرامشب تو براین اشک و آهم
بیا بگذر ز من از لطف و رحمت
که هم مهمان و هم بر تو پناهم
دو دستم خالی و یا رب فقیرم
تو هستی مونس و یار و مجیرم
اگرچه کوله بار من گناه است
به درگاهت خدایا مستجیرم
منم عبد گنه کار تو یارب
زفرط معصیت عارتو یارب
ببخشا از کرم جرم و گناهم
بودبخشش فقط کارتویارب
- چهارشنبه
- 2
- خرداد
- 1397
- ساعت
- 1:47
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه