علی از بین شما می رود امّا دیگر
کوفیان،طعنه به قلب و دل حیدر نزنید
سرم از ضربه ی شمشیر شکستید ولی
خواهشاً سنگ بر آن جسم مطهر نزنید
همه ی دل نگرانیّ من از گودال است
نیزه ها بر بدن لاله ی پرپر نزنید
گوئیا در نظرم هست که زینب گوید
ته شمشیر به لبهای برادر نزنید
اهل کوفه به خدا،ذبح شرایط دارد
کاشکی با نوک پا،ضربه به حنجر نزنید
سر او را نگذارید میان خورجین
و دگر ساز به سوز دل خواهر نزنید
به روی خار اگر کودک معصوم دوید
چنگ بر گیسوی بابائی دختر نزنید
همه سرها چو بریدید و اگر نیزه زدید
لیک دیگر به سرِ نی سر اصغر نزنید
سر عباس اگر بر سر نی جا نگرفت
با طنابی سر مرکب دگر آن سر نزنید
******
شائق
- جمعه
- 4
- خرداد
- 1397
- ساعت
- 20:0
- نوشته شده توسط
- میرکمال
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه