اگرچه من جان بر لبم
ولی به یاد زینبم
ترسم که دست او ببندند
ترسم به اشک او بخندند
واویلتا آه و واویلا
*******
ای لاله ی من یاس من
ای ماه من عباس من
ازبعد من ای نورعینم
جان تو و جان حسینم
واویلتا آه و واویلا
*******
با آنکه شد فرقم دوتا
ننالم از تیغ جفا
دارم شرر درون سینه
از کوچه ی تنگ مدینه
واویلتا آه و واویلا
*******
دیدم میان کوچه ها
ناموسم افتاده زپا
به زخم من عدو نمک زد
او را به پیش من کتک زد
واویلتا آه و واویلا
********
شائق
- پنج شنبه
- 10
- خرداد
- 1397
- ساعت
- 2:21
- نوشته شده توسط
- میرکمال
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه