• شنبه 3 آذر 03

استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر ضربت خوردن حضرت علی(ع) -(کشتی عالم ایجاد به موج خطر است)

975


کشتی عالم ایجاد به موج خطر است
چرخ را توطئه ای باز مگر زیر سر است
کوفه از نقشه شوم دگری باخبر است
دل شب جانب مسجد شبحی رهسپر است
تیغ در جامه نهان جانب مسجد پوید
گام گاهش سخن از فاجعه ای می گوید

شرر از فاجعه برق نگاهش ریزد
تیره گی از دل تاریک و سیاهش ریزد
خشم دادار ز تصمیم گناهش ریزد
آسمان خون بنگر بر سر راهش ریزد
با شتاب از همه جا روی به مسجد آرد
نقشه ریختن خون علی را دارد

کاش گردد ز سماء صاعقه نازل امشب
کاش از پنجه غم پاره شود دل امشب
یا سر راه بگیرید به قاتل امشب
یا علی را بنشانید به منزل امشب
چه به تعجیل زره مهر جفا نتاب آید
نگذارید که مولا سوی محراب اید

آسمان ناله خدارا ز دل تنک بزن
شیشه عمر قدر را ز قضا سنگ بزن
کوف اتش بخود از بردن این ننگ بزن
حلقه در به کمربند علی چنگ بزن
مرغکان سخت بمنقار عبایش گیرید
ورنه فردا همگی نوحه برایش گیرید

مظهر صبر خدا داده ز کف تاب امشب
چه به تعجیل رود جانب محراب امشب
چشم خود پور مرادی زده بر خواب امشب
تا به تیغش دهد از خون علی آب امشب
امشب از اشک رود هستی عالم بر اب
مسجد کوفه بخود ای و علی را دریاب

شده نزدیک که طوفان همه جا را گیرد
زلزله قامت ارکان هدی را گیرد
موج خون دامن محراب دعا را گیرد
یک نفر نیست ره شیر خدا را گیرد
منبر و مسجد و محراب بر آرید خروش
آخر ای مسجدیان از چه نشستید خموش

آه مولا بسوی بیت خدا گام نهاد
پای در قتلگه خویش سر انجام نهاد
داغ هجران بدل امت اسلام نهاد
دست بر گوش قدم بر زبر بام نهاد
گویی آخر سخنش را بجهان می گوید
نه چه جانسوز و دل انگیز اذان می گوید

عاشق این است که از شوق وصال یارش
خصم را خواند و از خواب کند بیدارش
خبر از سر ضمیرش دهد و از کارش
تا به تاخیر نیفتد شرف دیدارش
زودتر از همه بشتابد و قامت بندد
نشود قامت او دست قیامت بندد

اوست آرام ولی ارض و سماء می لرزد
جز دل او عالم همه جا می لرزد
مسجد و منبر ومحراب و دعا می لرزد
دست و تیغی است که در موج فضا می لرزد
جان حق د رخطر افتاده خدا می داند
یک نفر نیست که تیغ از کف او بستاند

آسمان شعله ، فضا دود ، زیمن زلزله شد
عالم نا متناهی همه جا ولوله شد
کوفه تنها نه که در عرش بپا غلغله شد
حامل وحی بفریاد در ان مرحله شد
شاهد حسن خدای ازلی را کشتاد
آه ای مسجدیان آه علی را کشتند

این نظام است که یکباره بهم افتاد
یا وجود است که در بیم عدم افتاده
لوح آغشته به خون گشته قلم افتاده
علی از پای به شمشیر ستم افتاده
رفته از هوش و همه دیده بسویش دارند
شاید از اشک حسن باز بهوشش آرند


  • دوشنبه
  • 14
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 14:19
  • نوشته شده توسط
  • جواد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران