ثری کاش که برآه دل ما بخشند
مرهمی برجگر سوخته دل ها بخشند
لاله ای باش دراین دایره کز روز ازل
داغ رابرجگر لاله ی صحرا بخشند
تاکه مجنون نشوی لذت غم رانچشی
سعی کن تا که ازاین می به توصهبا بخشند
ازخدا خواسته ام گربه مدینه بروم
رنگ وبوئی به من ازگلشن طاها بخشند
می وزد بوی بهشت ازدرو دیوار بقیع
عطری ازمعرفت ای کاش که برما بخشند
ما خرابیم نه آن تربت خاکی، ای دوست
کاش یک لحظه به ما دیده ی بینا بخشند
هیچ دانی چه بود اشک عزای زهرا
آبروئی است که براهل تولا بخشند
هرکه مسکین دراوست دودنیا دارد
چه نیازست به او دولت دنیا بخشند
گنه ما به خداوند ترازو شکن است
جرم مارا مگر آن روز به زهرا بخشند
بذر اشکی که درامروز«وفایی» افشاند
داردامید ازآن توشه ی فردا بخشند
- سه شنبه
- 22
- خرداد
- 1397
- ساعت
- 13:57
- نوشته شده توسط
- جواد
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه