با درد آمديم امان را طلب کنیم
مهمان نوازی رمضان را طلب کنيم
ما سالهاست قسمتمان خشکسالی است
دریا کجاست اشک روان را طلب کنيم
موسی و شيوه سخنش مال ما نبود
پس بهتر آ نکه درس شبان را طلب کنیم
موسی به یمن ضعف تکلم ، کلیم شد
باید که از سکوت ، بیان را طلب کنیم
در های و هوی ما بخدا که خدا نبود
ديکر بس است که هیجان را طلب کنیم
جرمش کم است و جرم گناهش بزرگ،آه
بگذار اختیار زبان را طلب کنیم
حاجات ما بدرد تقرب نمی خورد
اصلا خودت بگو که همان را طلب کنيم
وقتی کنار رحمت دریا نشسته ایم
حیف است آب قطره چکان را طلب کنیم
حیف است جای درد و دل و هم جواری اش
هی از کریم لقمه ی نان را طلب کنیم
حاجت روا شويم، بیا امتحان کنیم
یکبار حاجت دگران را طلب کنیم
یکبار هم برای رضای خدا نشد
که حاجت امام زمان را طلب کنیم
از دستهای ضامن آهو خدا کند
تضمین این رفاقتمان را طلب کنیم
حاجات نوکرت رمضان هم محرم است
بودن،کنار سینه زنان را طلب کنیم
گمنامی شهید به ما درس می دهد
بازنده ایم ، نام و نشان را طلب کنیم
از دستهای بسته طفل سه ساله اش
با دست بسته دادن جان را طلب کنيم
- یکشنبه
- 3
- تیر
- 1397
- ساعت
- 20:44
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محمد جواد پرچمی
ارسال دیدگاه