◾وفات حضرت عبدالعظیم(ع)
بنداول
حرمت کربلای دلها شد
قفل بسته در این حرم وا شد
زین حرم بوی سیب میآید
گم شده داشتم که پیدا شد
پسر چهارم امام حسن
از شمیمت جنان مصفا شد
بر کریمان تو سیدی آقا
سائل سفرهی تو آقا شد
تو ز نسل کریم فاطمهای
همهجامادر تو زهرا شد
بندهی شاه ذالکرم هستم
منمجاور دراینحرمهستم
بنددوم
ای ملک پاسبان درگاهت
ای فرشته نشسته در راهت
تو که عبدالعظیم بنام شدی
دست حق شد همیشه همراهت
روز خورشید از تو میتابد
ماه شب محو روی چون ماهت
صحن تو کربلای کوچک من
ای تو بنده حسین شده شاهت
مسلمیه کنار تربت تو
گریه کردم ز آه جانکاهت
تو ولی نعمتی و من بنده
من ز لطفت همیشه شرمنده
بندسوم
شدهای از مدینه آواره
سهم ما گشتهای به یکباره
رزق لایحتسب تویی آقا
پسرماه ای تو مهپاره
پدرت بیحرم،حرم داری
تو بر این غصهام نما چاره
از غم غربت تو میسوزم
دلم از داغ تو شده پاره
تا نفس دارم از تو میگویم
مهر تو در دل من همواره
من همه عمر خاک پای شما
پدر و مادرم فدای شما
بندچهارم
داغدار غمت شدم آقا
زندهی یکدمت شدم آقا
حرمت مروه و به اشکم من
چشمهی زمزمت شدم آقا
تو بزرگی به درگهت هر شب
من غلام کمت شدم آقا
مرده بودم تو زندهام کردی
زین نظر آدمت شدم آقا
در عزای تو گریهها کردم
غرق در ماتمت شدم آقا
خاکسار شه خراسانی
قبلهی مردمان تهرانی
بندپنجم
یاد شهر مدینه افتادم
پیش پای تو گریه سر دادم
خاک بوس حرم شدم اینجا
سر به خاک ره تو بنهادم
داشتم بین گریه میمردم
دستت آمد رسید بر دادم
نه فلک نالهام بگوش شنید
آه این شد تمام فریادم
کوچه و سیلی زنی تنها
آمد از راه تا که صیادم
مادری تا به کوچه افتاده
کودکی پنج ساله جان داد
- سه شنبه
- 5
- تیر
- 1397
- ساعت
- 1:1
- نوشته شده توسط
- حاج مرتضی محمودپور
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه